سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دشمن ترینِ بندگان نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، کسی است که نسبت به خانواده اش بخل ورزد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

معیار

خانه

پارسی بلاگ

مدیریت

پست الکترونیک

شناسنامه


9:25 صبح سه شنبه 88/1/18

پندنامه

نویسنده: عاطفه

زاهدی از مریدی گاوی دوشا(شیرده) ستد و سویخانه برد. دزدی آن بدید. در عقب او نشست تا گاو ببرد. دیوی در صورت آدمی با او همراه شد. دزد از او پرسید که تو کیستی؟ گفت: دیو، بر اثر این زاهد می روم تا فرصتی یابم و او را بکشم. تو هم حال خود را بازگوی. گفت: من عیارپیشه ام ، می اندیشم که گاو زاهد را بدزدم. پس هر دو به مرافقت یکدیگر در عقب زاهد به زاویه او رفتند. شبانگاهی آن جا رسیدند. زاهد در خانه رفت و گاو را ببست و تیمار علف بداشتو به استراحت پرداخت. دزد اندیشید که اگر دیو پیش از بردن گاو دست به کشتن او کند باشد که بیدار شود و آوازی دهد. مردمان درآیند و گاو بردن ممکن نگردد. و دیو گفت: اگر دزد گاو بیرون برد و درها باز شود زاهد از خواب درآید و کشتن صورت نبندد. دزد را گفت: مهلتی ده تا من نخست مرد را بکشم و آن گاه تو گاو را ببر. دزد جواب داد که توقف از جهت تو اولی تر تا من گاو را بیرون برم پس او را هلاک کنی.این خلاف میان ایشان قایم گشت و به مجادله کشید و دزد زاهد را آواز داد که این جا دیوی است و تو را خواهد کشت و دیو بانگ کرد که دزد گاو می برد. زاهد بیدار شد و مردمان درآمدند و ایشان هردو گریختند و نفس و مال زاهد به سبب خلاف دشمنان مسلم ماند.

حکایت

مردی از اهالی حبشه نزد رسول خدا آمد و عرض کرد:یا رسول الله.گناهان من بسیار است.آیا در توبه به روی من باز است؟بیامبر فرمود:؟آری,راه توبه برای همگان باز و هموار است.تو نیز از آن محروم نیستى.مرد حبشی از نزد بیامبر"ص"رفت,اما چند روز بعد بازگشت و پرسید:یا رسول الله.آن هنگام که معصیت مى کردم ,خداوند مرا مى دید؟پیامبر فرمود:آرى مىدید.مرد حبشى آهى از سینه بیرون داد و گفت:توبه,جرم گناه را می پوشاند,چه کنم با شرم آن؟

همه جا با خاندان شما حتی در جهنم

حاج ابراهیم کلانتر معروف به اعتماد الدوله از وزرایی بود که در دوره سه پادشاه و دو سلسله حکومتی وزارت کرد و وزارت لطفعلی خان زند و بعد آقامحمدخان قاجار و سپس فتحعلی شاه قاجار را برعهده داشت. او در دوران وزارت خود مطابق رسم معمول اقوام و اطرافیان خود را به مناصب مهم و نان و آب دار منصوب می کرد. می گویند روزی یکی از اهالی شیراز از ستم های حاکم آن شهر که یکی از خویشاوندان حاجی بود به شدت آزرده شده بود و برای دادخواهی به تهران آمد و نزد اعتمادالدوله رفت و به شرح ظلم


نظر شما ()



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پدر سنگدل
اصلاح نفس، رمز موفقیّت در زندگى
لذت دنبال نون دویدن!
ارزش و ثواب آیة الکرسى
کوچه عاشقی
سنگ درمانی
گل
محمد مصدق
محمد بلخی
چهارشنبه سوری
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه :: پارسی بلاگ :: مدیریت:: پست الکترونیک :: شناسنامه]

تعداد بازدید:48497

امروز:108

دیروز :41

 RSS 

پیوندهای روزانه
کاروان [10]
انصاریان [12]
پارست [12]
پرسمان [11]
دانلودکتاب [9]
شعر [7]
دانشنامه [41]
فرهنگسرا [8]
ادبیات [11]
پایگاه های شیعه [7]
[آرشیو(10)]

درباره خودم

معیار

لوگوی خودم

معیار

آرشیو

فروردین 1388
اردیبهشت 1388

اشتراک